سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

- 210 -

ابتدا آرامشی بودم که در ورایش غمی بود / اکنون آرامشی هستم که پشتش به «هیچ» بند است . یک هیچ ِ بزرگ . یک تهی ِ بی رنگ و بی معنا ! بعد با خودم میگویم شاید این ، حال ِ تمام کسانیست که غمی را پشت سر میگذارند . ابتدا غصه میخورند ، اشک میشوند ، خشمگین میشوند ، از نفرت آکنده میشوند ، دلهره امانشان را میبُرد ، اضطراب ِ آینده دست و دلشان را میلرزاند ، ناامید میشوند ، حناق میگیرند و لال میشوند ، از آدمها کوچ میکنند ، دور خود حصار میکشند و با غارِ خود یار میشوند و شاید انتهایِ تمامِ این اوضاع ، خلأ به انتظار ایستاده باشد . خالیِ از اتفاقات ، احساسات و آدمها . دیگر یأس و ناامیدی ، غم و اندوه و رنج ، ملال یا ستوه ، اضطراب و دل آشوبی و باقی احوالِ منفی از تنِ مریم نامم کوچ کرده . پشت ِ این سدِ عاری و بری از همه و هیچ ، ایستاده ام . عقب این بی تفاوتی ِ حجیم ...

اواسطِ کتابِ [بارِ هستی] جمله ای بود : به خلافِ میلِ خود بیدار میشد و دلش میخواست شب طول بکشد و او چشمان خود را باز نکند . / میلان کوندِرا ، احساسِ بیشتر شبهای 6 ماه گذشته مرا به نوشته درآورد ...

+ درود به زندگی که همه رنگهایش برایم به پایان میرسید :)


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب